یاردبستانی من

یاردبستانی من
طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات


قیامت قامت و قامت قیامت

قیامت می کند آن قد و قامت

موذن گر ببیند قامتت را

به قد قامت بماند تا قیامت

سلام بر ماه هاشمی نسب

 

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۲ ، ۰۰:۳۴
داود صالحی

کبوتر پر...قناری پر...کلاغ بی قراری پر

به آسمان حریمت وصله ای ناجور می آید...!

۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۲ ، ۱۳:۱۰
داود صالحی

لحظه هایی هست که دلم واقعاً برایت تنگ می شود

من اسم این لحظه ها را « همیشه»گذاشته ام

 

 

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۲ ، ۱۲:۴۰
داود صالحی

چهار ساله که بودم فکر می کردم پدرم هر کاری رو می تونه انجام بده.

پنج ساله که بودم فکر می کردم پدرم خیلی چیزها رو می دونه .

شش  ساله که بودم فکر می کردم پدرم از همة پدرها باهوشتره.

هشت ساله که شدم ، گفتم پدرم همه چیز رو هم نمی دونه.

ده ساله که شدم با خودم گفتم ! اون موقع ها که پدرم بچه بود همه چیز با حالا کاملاً فرق داشت.

دوازده ساله که شدم گفتم ! خب طبیعیه ، پدر هیچی در این مورد نمی دونه .... دیگه پیرتر از اونه که بچگی هاش یادش بیاد.

چهارده  ساله که بودم گفتم : زیاد حرف های پدرم رو تحویل نگیرم اون خیلی اُمله .

۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۲ ، ۰۰:۱۹
داود صالحی

دوباره سلام

یه اعتراف جالب دیگه براتون دارم

در ادامه مطلب

فقط جان من الکی نگی خودم می دونستم و...

۱۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۲ ، ۰۶:۱۷
داود صالحی


دوستای خوبم سلام

از امروز چند تا پست جدید میذارم با عنوان اعتراف نامه

درواقع اعتراف به چند خیانت بزرگ در کلاس دوستیه

که دیدن و شنیدنش شاید براتون جالب باشه

لطفا فقط الکی نگید خودم می دونستم و...

۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۲ ، ۰۹:۲۱
داود صالحی

 

خدانگهدار بچه ها ...!

۱۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۲ ، ۲۳:۰۱
داود صالحی

اگر در خواب می دیدم غم روز جدایی را

به دل هرگز نمی کردم خیال آشنایی را

بچه ها ای دسته گلها یاسها

وقت آن آمد جدا گردیم ما

روزهامان مثل یک تندر گذشت

یک کبوتر در دلم پر زد گذشت

روزهای پرتلاش و رنگ رنگ

رفته اند امروز مثل یک فشنگ

تند و با سرعت، سریع و با شتاب

مثل پرواز پرستو مثل خواب

روز اول هیچ مانده یادتان؟

روز لبخند و سوال از نامتان؟

۲۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۲:۲۱
داود صالحی

چرا همه‌ی نقشه‌های جغرافیای جهان دو قسمت دارند؟

چرا همه چیز به دو قسمت شمالی و جنوبی تقسیم می‌شود؟

چرا رنگ آسمان در شمال شهرهای جهان آبی و در جنوب شهر خاکستری است؟

 

۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۲:۵۲
داود صالحی

من همسن و سال پسر تو هستم

تو همسن و سال پدر من هستی

پسر تو درس می خواند و کار نمی کند

من کار می کنم و درس نمی خوانم

پدرمن نه کار دارد نه خانه

تو هم کار داری هم خانه و هم کارخانه

من در کارخانه ی تو کار می کنم

و در اینجا همه چیز عادلانه تقسیم شده است

سود ان برای تو دود ان برای من

 

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۸:۳۸
داود صالحی