اجرای شهر عروسکها ، در بیمارستان کودکان...
می گویند سری را که درد نمی کند دستمال نمی بندند ؛
ولی سر من
درد می کند برای سربندی که
نام مقدس تو
روی آن حک شده باشد ...
زیارت بازار والبته کمی هم زیارت امام زاده
جاتون خالی
واقعاً جاتون خالی
((قند))خون مادر بالاست .
دلش اما همیشه برای ما ((شور))می زند ؛
اشکهای مادر ،مروارید شده است در صدف چشمانش ؛
دکترها اسمش را گذاشتهاند آب مروارید!
حرفها دارد چشمان مادر ؛ گویی زیرنویس فارسی دارد!
دستانش را نوازش می کنم ؛ داستانی دارد دستانش .