یاردبستانی من

یاردبستانی من
طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

۴ مطلب در آذر ۱۳۹۵ ثبت شده است

شب سردی بود …. پیرزن بیرون میوه فروشی زل زده بود به مردمی که میوه میخریدن … شاگرد میوه فروش تند تند پاکت های میوه رو توی ماشین مشتری ها میذاشت و انعام میگرفت … پیرزن باخودش فکر میکرد چی میشد اونم میتونست میوه بخره ببره خونه … رفت نزدیک تر

Image result for ‫میوه فروشی‬‎

چشمش افتاد به جعبه چوبی بیرون مغازه که میوه های خراب و گندیده داخلش بود … با خودش گفت چه خوبه سالم ترهاشو ببره خونه … میتونست قسمت های خراب میوه ها رو جدا کنه وبقیه رو بده به بچه هاش … هم اسراف نمیشد هم بچه هاش شاد میشدن … برق خوشحالی توی چشماش دوید ..دیگه سردش نبود !

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۵ ، ۱۹:۳۶
داود صالحی

دلم گرم خداوندیست که هر روز با دستان من ، گندم برای یاکریم خانه می ریزد!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۵ ، ۱۸:۳۵
داود صالحی

باز هم در به در شب شدم ای نور سلام
باز هم زائرتان نیستم از دور سلام
با زبانی که به ذکرت شده مأمور سلام
به سلیمان برسد از طرف مور سلام

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۵ ، ۱۶:۱۶
داود صالحی

الان دوروز است از سر صلاة صبح تو رادیو، تا اخبار پس از شامگاهی تو تلویزیون، اعلام میکنه، زنهار!! آگاه باشید و هوشیار که هوا این هفته سرد خواهد شد!! 

حالا چی؟  چند درجه، فقط چند درجه ناقابل هوا قراره سرد بشه.

مطمئنم که کل سیستم هواشناسی رو، این جدیدی ها اداره میکنند که اینقدر هول برشون داشته وگرنه قدیمی ترها یادشونه زمستون های سرد و بخاری های نفتی پِت پِتی رو!! برفهای سفید و چکمه های رنگی کفش ملی رو.

 عکسی قدیمی و جالب از گویندگان خبر تلویزیون

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۵ ، ۱۶:۴۱
داود صالحی