یاردبستانی من

یاردبستانی من
طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
دوشنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۱۹ ق.ظ

پـــــــــــــدر!

چهار ساله که بودم فکر می کردم پدرم هر کاری رو می تونه انجام بده.

پنج ساله که بودم فکر می کردم پدرم خیلی چیزها رو می دونه .

شش  ساله که بودم فکر می کردم پدرم از همة پدرها باهوشتره.

هشت ساله که شدم ، گفتم پدرم همه چیز رو هم نمی دونه.

ده ساله که شدم با خودم گفتم ! اون موقع ها که پدرم بچه بود همه چیز با حالا کاملاً فرق داشت.

دوازده ساله که شدم گفتم ! خب طبیعیه ، پدر هیچی در این مورد نمی دونه .... دیگه پیرتر از اونه که بچگی هاش یادش بیاد.

چهارده  ساله که بودم گفتم : زیاد حرف های پدرم رو تحویل نگیرم اون خیلی اُمله .

شانزده  ساله که شدم دیدم خیلی نصیحت می کنه گفتم بازم پدرم گوش مفتی گیر اُورده.

هجده  ساله که شدم . وای خدای من باز گیر داده به رفتار و گفتار و لباس پوشیدنم همین طور بیخودی به آدم گیر می ده عجب روزگاریه.

بیست و یک  ساله که بودم پناه بر خدا بابا به طرز مأیوس کننده ای از رده خارجه.

بیست و پنج  ساله که شدم دیدم که باید ازش بپرسم ، زیرا پدر چیزهای کمی درباره این موضوع می دونه زیاد با این قضیه سروکار داشته.

 سی  ساله بودم به خودم گفتم بد نیست از پدر بپرسم نظرش درباره این موضوع چیه هرچی باشه چند تا پیراهن از ما بیشتر پاره کرده و خیلی تجربه داره.

 چهل  ساله که شدم مونده بودم پدر چطوری از پس این همه کار بر میاد ؟ چقدر عاقله ، چقدر تجربه داره .

چهل و پنج ساله که شدم...!حاضر بودم همه چیز رو بدم که پدر برگرده تا من بتونم باهاش دربارة همه چیز حرف بزنم ! اما افسوس که قدرشو ندونستم .....

خیلی چیزها می شد ازش یاد گرفت!

 حالا اگه اون هست و تو هم هستی یه خورده ......

هر جوری میخوای جمله رو تموم کن  ...

 

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۲/۰۳/۱۳
داود صالحی

نظرات  (۵)

۳۱ خرداد ۹۲ ، ۲۰:۵۹ مجید جانبزرگی
با اجازتون این مطلب رو توی مجله پادگان مینویسم.
۳۱ خرداد ۹۲ ، ۲۰:۵۹ مجید جانبزرگی
خیلی خوب.
خدا قوت.
۲۵ خرداد ۹۲ ، ۱۷:۳۹ محمد علی حریری
ببخشید نتونستم به وب سر بزنم استا.
درمورد مطلب :
عالی 
قدر پدرمان را بدانیم
پاسخ:

ایمان جان خیلی دلم برات تنگ شده

اگه هنوز با محمد امین همسفر هستید بهش سلام برسون!

۱۷ خرداد ۹۲ ، ۱۸:۱۹ امىن پرکار
اىن جمله را چندى پىش برروى دىوار مغازه اى به مناسبت روز پدر
دىدم

"خداىا  ازبهشت بهتر هم دارى؟براى زىر پاهاى پدرم مىخواهم"

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی