یاردبستانی من

یاردبستانی من
طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

فقط به عشق زیباترین و شیرین ترین روزهای عمر...!

...که در زیارت گذشت!

الحمدلله!

هشتم تا یازدهم شهریور ماه نود و پنج!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۵ ، ۱۳:۱۳
داود صالحی

جاتون خالی چند روز پیش توی صحن جامع رضوی زائر بودم ، بعد از نماز مغرب و عشا ابیات زیبایی از بلندگوهای صحن پخش شد که شیرینی و حلاوتش هرگز از یاد نمی ره!

منم سریع این اشعار رو ثبت کردم تا به اشتراک بگذارم.

در ادامه مطلب می تونید این اشعار رو بخونید و احیاناً این حس و حال قشنگ رو درک کنید! ان شاالله

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۵ ، ۱۳:۱۲
داود صالحی

حرف دل من حرف دلای بی کسه

یه امام رضا دارم واسم بسه

میدونم صدام به آقام میرسه

Image result

من همون کبوترم که جا نداشت

لونه حتی روی شاخه ها نداشت

هیچ نگاهی آب دونه ام نمی داد

مثل هر غریبه آشنا نداشت

حالا اما عمریه رو گنبدام

بچه ی محله ی امام رضام

دنیا بی صحن رواقش قفسه

یه امام رضا دارم برام بسه

حرف دل من حرف دلای بی کسه

یه امام رضا دارم برام بسه

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۵ ، ۱۹:۳۰
داود صالحی

پدر ، یعنی تپش در قلب خانه
پدر، یعنی تسلط بر زمانه
پدر، احساس خوب تکیه بر کوه
پدر، یعنی تسلی وقت اندوه
پدر، یعنی زمن نام ونشانه
پدر، یعنی فدا گردیده افراد خانه
پدر، یعنی غرور و مستی من
پدر، یعنی تمام هستی من
پدر، یعنی شَرَف یعنی عَشیره
پدر، یعنی بِرَندِ یک قبیله ...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۵ ، ۲۰:۰۷
داود صالحی


رأفت در آستان تو تفسیر می شود

دل با خیال حسن تو تسخیر می شود

صدها هزار نامه ی آلوده از گناه

با یک نگاه عفو تو تطهیر می شود

پیش از اجل به خانه ی چشمم قدم گذار

تعجیل کن فدات شوم دیر می شود

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۵ ، ۱۷:۱۹
داود صالحی

        یادداشت های یک معلّم :

    چند روز پیش داشتم با خودم فکر می کردم سخت ترین و تلخ ترین روز مدرسه برای یک معلّم چه روزی می تونه     باشه؟

o     اول مهر؟                        روز شروع یک ماراتون سخت و طولانی؟

o     دم دمای آزمون های هر ترم؟    که قراره نتیجه چند وقت تلاش دبیران و دانش آموزان معلوم بشه؟

o     شایدم اردوها؟         به ویژه اردوهای چند روزه ی برون استانی؛ با همه دردسرها و استرس هایی که قبل و بعد       و حین اردو برای مسئولینش داره؟!؟

o    حتی تلخ ترین و سخت ترین روزهای سال می شه روز های آخر اسفند باشه؛

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۵ ، ۱۶:۱۹
داود صالحی

جبریل می آید دمادم از فراسوها
بارش سبکتر میشود در این هیاهوها

در بست طوسی و طبرسی مست خواهد شد
شب ها میان عطروبوی ناب شب بو ها

دیدم که مردی نذر کرده تا بیاید از
پایین خیابان تا ضریحت روی زانوها

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۵ ، ۱۰:۲۵
داود صالحی

دویست و شصت و نهمین مراسم شب خاطره، پنج‌شنبه سوم تیر در حوزه هنری برگزار می‌شود و در این برنامه، سردار خسرو عروج، جانباز موسی صدقی و مهدی رمضانی راوی کتاب «راز کانال کمیل» حضور داشته و به بیان خاطراتی دلنشین درباره دفاع مقدس می‌پردازند. بعد از برنامه افطار فیلم سینمایی ایستاده در غبار به نمایش گذاشته خواهد شد.

افطار و شام میهمان سفره ی شهدا هستیم

شما هم دعوتید...!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۵ ، ۱۷:۵۵
داود صالحی

مادرش زولبیا دوست داشت و پدرش بامیه

 نیم کیلو بامیه خرید و نیم کیلو زولبیا و رفت خانه،

در را باز کرد و رفت سمت آشپزخانه و وسایل سفره افطار را آماده کرد،

همه چیز را سر جایش گذاشت …

 زولبیا، بامیه، پنیر، نان، سبزی و گردو

 نشست سر سفره، دو قاب عکس را آورد !

 یکی کنار زولبیا و دیگری کنار بامیه

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۱ ۲۶ خرداد ۹۵ ، ۱۱:۱۶
داود صالحی

خوب یا بد ، هرچه باشد

عیبِ دلتنگیست این

من به هرکس میرود مشهد

حسادت میکنم

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۵ ، ۰۸:۳۴
داود صالحی