یاردبستانی من

یاردبستانی من
طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

دلم گرم خداوندیست که هر روز با دستان من ، گندم برای یاکریم خانه می ریزد!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۵ ، ۱۸:۳۵
داود صالحی

باز هم در به در شب شدم ای نور سلام
باز هم زائرتان نیستم از دور سلام
با زبانی که به ذکرت شده مأمور سلام
به سلیمان برسد از طرف مور سلام

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۵ ، ۱۶:۱۶
داود صالحی

الان دوروز است از سر صلاة صبح تو رادیو، تا اخبار پس از شامگاهی تو تلویزیون، اعلام میکنه، زنهار!! آگاه باشید و هوشیار که هوا این هفته سرد خواهد شد!! 

حالا چی؟  چند درجه، فقط چند درجه ناقابل هوا قراره سرد بشه.

مطمئنم که کل سیستم هواشناسی رو، این جدیدی ها اداره میکنند که اینقدر هول برشون داشته وگرنه قدیمی ترها یادشونه زمستون های سرد و بخاری های نفتی پِت پِتی رو!! برفهای سفید و چکمه های رنگی کفش ملی رو.

 عکسی قدیمی و جالب از گویندگان خبر تلویزیون

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۵ ، ۱۶:۴۱
داود صالحی

دلم برای خیابان های شهرم می سوزد!

نه عطر گلهای بهاری را تجربه می کنند

نه صدای خش خش برگ درختان، زیر پای عابران را...!

اینجا برگ ها 

صدای تق تق می دهند

زیر لاستیک چرخ ماشین ها 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۵ ، ۰۹:۱۵
داود صالحی

دوباره دویست و بیست و نهمین روز سال رسید!

روز تولد یک معلّم

در روز دانش آموز...

تولّدم مبارک...!


Image result

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۵ ، ۰۰:۳۴
داود صالحی

شما هم دعوتید به دویست و هفتاد و سومین شب خاطره

یادمان عملیات کمان (پاسخ) نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران

پنجشنبه ششم آبان حوزه هنری ، تالار سوره

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۵ ، ۱۹:۳۷
داود صالحی

بعدازظهر عاشورای سال هزاروسیصد و هفتاد وسه در مشهد مقدس، در حالی که رواق‌ها، صحن‌ها، بست‌ها و اطراف مرقد مطهر هشتمین امام معصوم از جمعیت موج می‌زد و مردم برافروخته از عشق و ارادت به سالار شهیدان ابا عبدالله الحسین(ع) غرق عزاداری و نوحه‌سرایی‌ بودند، صدای مهیب انفجار بمب، فضای روضه منوره رضوی را پر کرد
این رخداد ساعت چهارده و بیست وشش دقیقه روز دوشنبه سی خرداد سال هزارو سیصد و هفتاد و سه خورشیدی برابر با عاشواری هزار و چهارصد و پانزده هجری قمری به وقوع پیوست که در ادامه تصاویری از آن را مشاهده می کنید:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۵ ، ۱۰:۰۳
داود صالحی

Image result for ‫بی بی رقیه خاتون‬‎

اصلا رقیه نه ، مثلا دختر خودت؛

یک شب میان کوچه بماند ،چه میشود ؟

 اصلا بدون کفش ،توی بیابان ،پیاده نه !!!

  در راه خانه تشنه بماند ،چه میشود ؟

  دزدی از او به سیلی و شلاق و فحش ،نه !  

تنها به زور گوشواره بگیرد ،چه میشود ؟

گیریم خیمه نه ،خانه و یا سرپناه ،نه !

  یک شعله پیرهنش را بگیرد ، چه میشود ؟

در بین شهر ،توی شلوغی ،همیشه ،نه !

 یک شب که نیستی ،بهانه بگیرد،چه میشود؟

اصلا پدر ،عمو و برادر ،نه ، جوجه ای ،

  تشنه مقابل چشمش بمیرد ،چه میشود ؟

دست گناهکار  مرا  روز رستخیز ،

   یک دختر سه ساله بگیرد ،چه میشود ؟

Image result

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۵ ، ۱۱:۴۰
داود صالحی

مثل کبوتران شما گرچه می پرم

آنها کبوترند و من از جنس دیگرم

 

دیوارها فضای دلم را گرفته اند

دیگر هوای پرزدن افتاده از سرم

 

این شهر بسته بال مرا؛ این حصارها

تا آسمان کشیده شده در برابرم

 

گاهی برای بال زدن، آسمان کم است

یا صحن قدس باید و یا گنبد حرم

 

آقای من! ببخش اگر بال من شکست

بر من مگیر خرده اگر کم میاورم

 

این روزها ببخش اگر دیر میرسم

گاهی اسیر خانه و فرزند و همسرم

 

مثل کبوتران شما   نه ! هنوز  نه

مانده است تا قبول کنی یک کبوترم

Image result

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۱۸
داود صالحی

حتما قرار شاه و گـــــــدا هست یادتان
 
آری همان شبی که زدم دل به نامتان
 
مشــهد،حــرم،ورودی بابــــ الجــواد

آقــــا عجیب دلــــــــــــــم گرفته برایتان

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۵۰
داود صالحی