یاردبستانی من

یاردبستانی من
طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

۲۳۳ مطلب با موضوع «داود صالحی» ثبت شده است

اِنّی بُعثتُ مُعلِّماً

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۳:۲۲
داود صالحی

 

چه ایده بدی بوده گرد ساختن ساعت. احساس میکنی همیشه فرصت تکراریست.

قرار بوده ۸ صبح بیدار شوی و میبینی شده ۸ و ربع.

میگویی: اشکال ندارد تا ۹ میخوابم بعد بیدار میشوم!

قرار بوده امشب ساعت ۹ یک ساعتی را صرف مطالعه کتاب کنی، می بینی کتاب نخوانده ۱۰ شده.

میگویی: اشکال ندارد. فردا شب  ساعت ۹ میخوانم.

ساعت دروغ میگوید. دروغ. زمان بر گِرد یک دایره نمی چرخد!

 زمان بر روی خطی مستقیم میدود. و هیچگاه، هیچگاه، هیچگاه باز نمیگردد.

ایده ساختن ساعت به شکل دایره، ایده جادوگری فریبکار بوده است!

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۸:۱۲
داود صالحی

یا علی ابن موسی الرضا (علیه السلام)

چند روزیست دلم میل زیارت دارد

نکند باز فراخوان گنهکاران است...!

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۰:۰۷
داود صالحی

نمک بر زخم من شیرین تر از خواب سحر گردد

جگر ها خون شود تا یک پسر مثل پدر گردد

پدر از شوق دل در کودکی دست پســـــــر گیرد

به امیدی که در پیری پســــر دست پدر گیرد!

روزت مبارک پدر...!

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۷:۰۸
داود صالحی

  چهل و نه سالگیتون مبارک!


بعضی از افراد اونقدر عزیز و دوست داشتنی هستند که یاد و خاطرشون لحظه ای از پیش رو کنار نمیره!

همیشه هستند...!

با خنده هاشون ، با مهربونی هاشون ، با نگاه گرم و نافذشون...

آدم همیشه از این افراد یه دنیا خاطره داره!

خاطرات خوش ، خاطرات شیرین ، خاطرات خنده دار و...

اگر این افراد میون ما باشند که خیلی خوبه!!!

هرزگاهی آدم به بهونه های مختلف بهشون سر می زنه و از برکت وجودشون بهره می بره !!!

و اگر نباشن ...!!!

چاره ای نیست جز ذکر خیرشون و قرائت فاتحه ای به روح بلندشون...!

... داشتم فکر می کردم اگر حاج حمید بود، امروز حتما بهشون سر می زدم یا پیامک می دادم که :

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۸:۳۹
داود صالحی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۷:۳۷
داود صالحی

وقتی مریض میشدی و پزشک ازت میپرسید : بیماریت چیه ؟؟؟

همیشه منتظر مادرت میشدی و جواب دادن رو به اون می سپردی ؛

چرا که میدونستی مادرت همون احساسی رو داره که تو داری 

و حتی از خودت بیشتر دردت رو احساس می کنه !!!

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۴ ، ۱۸:۴۳
داود صالحی

تو کجایی تا شوم من چاکرت

چارقت دوزم کنم شانه سرت

جامه‌ات شویم شپشهایت کشم

شیر پیشت آورم ای محتشم

دستکت بوسم بمالم پایکت

وقت خواب آید بروبم جایکت

ای فدای تو همه بزهای من

ای بیادت هیهی و هیهای من

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۴ ، ۱۲:۰۹
داود صالحی

بازهم زائرت نیستم



از دور سلام

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۹۴ ، ۱۲:۲۴
داود صالحی

همه برنامه ریزی می کنند تا لحظه ی سال تحویل کنار خانوادشون باشن.

غیر از شما که همیشه برنامه ریزی می کردید لحظه ی تحویل سال ...

زندگی بی جهاد معنا ندارد!

...و این با معنا ترین حرفی بود که از شما آموختیم!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۳ ، ۱۷:۴۶
داود صالحی